البته نمایندگی مجلس حق شما است؛ حق همه است. محو زرق و برق نمایندگی شدن هم حق همه است. انسانیم دیگر. می توانید بگوئید فرصتی است موجود و جایگاهی پر طمطراق؛ پس چرا به سویش خیز برنداریم؟! ولی اگر کسی گفت می رود نمایندگی برای "حل مشکل" اجتماع و "ممکن کردن غیر ممکن ها" از ما این پرسش هایش خطاب است:
چرا نمایندگی؟! چه به سر دارید که دیگران نداشته اند؟! چه خواهید کرد که دیگران نکرده اند؟ چرا آنچه می خواهید کنید، الان نمی کنید؟! آیا مشکل ما کمبود عده کاندیداها بوده است که از حل این مشکل آغازیده اید؟ آیا حل مشکلات را در شیوه های موجود دیگر آزموده اید؟! چرا فکر می کنید دم مسیحایی در فقط نمایندگی نهفته است؟! اگر اینطور هست چرا دیگران معجزه ای نکرده اند؟ اگر اینطور نیست چه شده که خود را مستثناء پنداشته اید؟
و جسارتا یاد آوری این نکته کنم که این "فن" را صد بار بر ما آزموده اند و دیگر کمتر جنگاوری با آن زمین می خورد. فن دیگر پیش آرید که تا پیروزی میسرتر شود. البته راه بخت و اقبال بر هیچ کس بسته نیست. همانگونه که پیش تر از این هم چنین بوده است.
صراحت لحن این کمترین را به حساب نوع نگارشم بگذارید و بس. هیچ غرضی در کار نیست.
رازگو بلوچ