در سال1309 هجریشمسیدر «محلهبگان» واقعدر دو كیلومتریقصرقند بلوچستاندر خانهملاّ یوسف، كودكیبهدنیا آمد كهنامشرا دادالرحمنگذاشتند. اینكودككهدر آیندهبهناممولانا قاضی دادالرحمن قصرقندی معروف گردید از بدو كودكیآثار نبوغو ذكاوتسرشار بر جبینشهویدا بود. مولانا دادالرحمن تحصیلات ابتداییرا در زادگاهشنزد مولویپیرمحمد رئیسیفرا گرفتو سپسبهقصدتحصیلعلم راهیهندوستانشد.
ابتدا در مدرسه«پیرجنداء سند» مشغولتحصیلگشتو از محضر مولویشیخمحمد هیبتی قصرقندی استفاده نموده و كتابهایگلستان، بوستان، میزانو صرفمیر را فرا گرفت.
وضعیتاقتصادیمدرسهمزبور خوبنبود. مولانا دادالرحمنخاطراتعجیبیاز آندورانتعریفمیكرد و میفرمود: «بعضیاوقاتگرسنگیچنانبر ما فشار میآورد كهنانهایخشكبیاتشدهچند روزهایكهبر روی آن خاك جمعشدهبود را تمیز كردهو میخوردیم،چونغذایدیگرینداشتیم. گاهیبرگدرختانرا میخوردیمو چنانضعفمیكردیمكهچشمهایمانتیره و تاریكشده و بر زمینمیافتادیم.»
مدرسه«مظهر العلوم» كراچی
مولانا دادالرحمنپساز فراگیریدروسدورهمقدماتوارد مدرسهمظهرالعلومكدهشد كهبزرگترینو معروفترین مدرسهكراچیدرآنزمانبهشمار میرفت. دورة سطوحرا در آنجا بهپایانرساند.
دارالعلومدیویند
با آنكهدر مدرسهمظهرالعلومدورةدرسخارجنیز وجود داشت، اما عطشعلمیو كنجكاویمولانا دادالرحمن اشباعنمیشد. اینجابود كهمظهر العلومكراچیرا بهقصد حوزهعلمیهدارالعلومدیوبند ترككرد. در ایندوراندر دارالعلوم دیوبند علمایبرجستهومجاهدیمانند مجاهد بزرگعلامهسید حسیناحمد مدنی، شیخالادبو الفقهمولانا اعزاز علیو دانشمند منقولو معقولمولاناابراهیمبلیاویو غیرهزینتبخشمسند تدریسو تربیتبودند.
مولانا دادالرحمندروسخارجرا از محضر اساتید برجستهفراگرفت.
بهخاطر تیز هوشیسرشار و حسناخلاقشمورد توجهاساتید واقعشد؛ او نیز بهاستادانخود خیلیمهر و محبتمیورزید. از میاناساتید بهمجاهد بزرگو نستوهشیخالاسلامعلامهسید حسیناحمد مدنیخیلیارادتپیدا كرد. مولانا سید حسیناحمد مدنیدر آندورانعلیهاستعمار انگلیس(كمپانیهند شرقی) كههندوستانرا در زیر سلطهخود قرار دادهبود، شدیداً مبارزهمیكرد. درالعلومدیوبندنهتنها یكمركز تربیتو تعلیمبود، به یك قرار گاه فعال برایمبارزاتعلیهانگلیسیها تبدیلشدهبود.
مولانا دادالرحمندر همیندورانبا رتبهممتاز فارغالتحصیلگشتهو پساز فراغتتحصیلبا مولانا سیدحسیناحمد مدنیكهدرعرفانو تصوفدارایقدمراسخیبود، بیعتنمود.
بازگشتبهوطن
مولانا دادالرحمنمدتیبعد از تحصیلدر یكیاز مساجد دهلیبهموعظه و امامتپرداخت. در این زمان مبارزاتاستقلالپاكستانبهاوجخود رسیدهو درگیریهایشدیدیمیانهندوهایافراطیو مسلمانانجریانداشت، كهاتفاقاً یكیاز طلابقصرقندیبهنامعبدالكریمكهاز همشریهایمولانا دادالرحمنبود، بهدستهندوها به شهادترسید.
مولانا دادالرحمناز آنپسبرایخدمتبهمنطقهمحرومخود بازگشتهو در منطقهقصرقند و نقاطدیگر بلوچستان به تبلیغ و موعظهپرداخت. عمدةمواعظو سخنرانیهایشدربارهاصلاحعقاید، اعمالو رسومشركآمیز، قبر پرستی، بدعاتو خرافاتبود.
طبقاظهار مولانا در منطقه«ساربوگ» و «قصرقند» یكدرختكُنار (سدر) بود كهمردمآنرا زیارتگاهقرار دادهو در كنار آنجمعمیشدند و گاهیطوافمیكردند و گوسفند میكشتند و حاجتمیخواستند. «منبا جدیت تماممخالفتكردمو دستور دادمدرختراقطعكنند. مردممیترسیدند و میگفتند ما از جنها میترسیممبادا بهما آسیبیبرسد». مولانا فرمود: «خودمتبر را برداشتهو درختمزبور را از بیخو بنكندم»؛ سپسآنجایگاهتبدیلبهعیدگاهگردید.
بازگشتمجدد بهكراچیو تدریسدر حوزهعلمیهمظهر العلوم
مولانا قاضیدادالرحمنبعد از اینكهچند سالدر منطقهخود خدمتكرد، دوبارهبهپاكستانبرگشتهو در حوزه علمیه مظهر العلوممشغولتدریسشد و بهعنوانصدرالمدرسین(رئیسهیأتعلمی) منصوبگردید.
سفر حجو اقامتمجدد در وطن
بعد از اینكهچند سالیدر حوزهعلمیهمظهر العلومتدریسكرد از همانجا عازمحرمینشریفینگردید و بعد از انجام مناسك حجبهقصرقند آمدهو بهافادهمردمپرداخت.
او ضمناینكهامامتجمعهو جماعترا عهدهدار بود و كار تدریسرا بطور متفرقهانجاممیداد، برای حل اختلافات مردممرجعقرارگرفت. مردمو علما بهقضاوتو داوریویخیلیاعتماد داشتند و از نقاطمختلفچابهار، نیك شهر و سرباز بهویمراجعهمینمودند.
خیلیاز مسائلكهاز طریقمقاماتقضائیحلنمیشد و بهبنبستمیرسید، بنابر توصیهخود مقامات محلّی توسط مولانا به نحوأحسنفیصله میشد.
تبحر علمیو قدرتحافظه
مولانا دادالرحمناز قدرتحافظهو تبحر علمیكمنظیریبرخوردار بود. شرححالمفصلفقها و محدثینرا از حفظ بود و در علم رجالتسلطیخارقالعادةداشت.
قدرتحافظهویانسانرا بهیاد محدثانو فقهایمتقدمینمیانداخت. سلسلهنسبانبیا و بزرگانرا دقیقبیانمیكرد و بعضیرا بدونمكثتا حضرتآدمو حوا میرسانید! مطالعهاشنیز خیلیوسیعبود، با آنكهسروكارشبا مسائل فقهیبود، اما در تمامزمینههامطالعهمیكرد. اینجا بود كهدر هر موضوعیبا اعتماد و قاطعیت سخن میگفت گاهیسلسلهسخناز یكموضوعبهموضوعدیگریمنتقلشدهو شنوندهتصور میكرد كهمولانا موضوعرا فراموش كرده اما او مجدداً بهموضوعاولبر میگشت. شنوندگاندر مجلساواحساسملالتنمیكردند، بلكهسراپا گوشبودند و لذتمیبردند. در مجلسویهیچپرسشیبیپاسخنمیماند. سخنانشرا بااحادیثنبویو عبارات فقهیمدللو با اشعار نغز عربیو فارسیو ضربالمثلها مزینمیكرد و تحسینحضار را بر میانگیخت.
در جلسهمجمعفقهیكهدر سال1421 هـقدر حوزهعلمیهدارالعلومزاهدانتشكیلشدهبود، علمایمتعددیدر آن شركتداشتند درپایاناز مولانا قاضیدادالرحمنخواستهشد تا سخنبگوید. مولانا وقتیشروعبهسخنگفتننمود همهحضار سختتحت تأثیر قرارگرفتند، بعضیحافظهاشرا تحسینمیكردند و بعضیدیگر گویا از معلومات شگفتانگیزشمسحور شدهبودند. واقعاترا چنانبیانمیكرد كهگویییكگزارشگر دقیق است كه هنگام وقوعحوادثحضور داشتهو اكنونآنمنظرهرا بهتصویر كشیدهیا بهنمایشمیگذارد. وقتیسخنشبهاینجا رسید كهجشنفارغالتحصیلیاشچگونهدر دارالعلومدیوبند برگزار شد، مولانا با عشقو علاقهآنراتعریفكرد. كاملاً بهیاد داشتكهكدامیكاز بزرگانبهترتیببر سر ویعمامهپیچیدند.
مولانا محمد عمر سربازیمیفرمودند: «وقتیبا مولانا دادالرحمنخلوتمیكردماز وی میخواستم شرح حالفقهایماوراءالنهر راتفصیلا بیانكند و او همبسیار دقیقو جالببیانمیكرد و منلذتمیبردم».
علمایبزرگو معاصرانشبقدریبر ویاعتماد داشتند كهسخنویرا حجتمیدانستند. یكبار در مجلسمولانا عبدالعزیز مسئلهایمورد بحثقرار گرفتو اقوالعلما ذكر شد وقتییكیاز حضار گفت: مولانا دادالرحمن درباره اینمسئلهچنینگفتهاست، مولاناعبدالعزیز بیدرنگفرمود: «اگر او گفتهاستپسحقهمیناست».
موفقیتمولانا در تدریسبقدریبود كهدلهایشاگردانشرا میربود و ضمناینكهموضوعدرسرا خیلیجالبو دلنشینالقاءمیكرد با سخنانملیحو حلاوتآمیز، طراوتو نشاطرا در وجود طلاببرمیانگیخت.فاصله زمانی را درنوردیدهآنها را بهسیر وتماشایباغهایدلانگیز علمو معرفتمیبرد.
مولانا دادالرحمندر كنار علمو دانشخیلیپایبند شریعتو اتباعسنتبود و در اغلبمجالسخود از اتباعسنت، ورعو تقویسخنمیگفتو تأكید مینمود.
حكایاتورعو زهد سلفو بزرگانرا با آبو تاببیانمیكرد. نسبتبهبزرگانگذشتهعشقمیورزید، هر گاه سخن از مقامصحابهوسیرهبزرگانسلفو تذكرهاساتید بهمیان میآمد حالتعجیبیبهویدستمیداد صدایشتغییر میكرد، اشكدر چشمانشحلقهمیزد و بهمجلسحرارتمیبخشید. علاقهو ارادتشبهعلمایدیوبند مخصوصاً مرشدششیخالاسلامسید حسیناحمد مدنیزائدالوصفبود.از واقعاتمبارزه، جهاد، تقویو زهد ایشان تعریف میكرد و میفرمود: «اینها نمونههایصحابهكرامدر قرن بیستمبودند».
آخرینماههایزندگی
با توجهبهتبحر علمیو كمالاتعقلیو نبوغكمنظیر مولانا دادالرحمنبسیاریاز بزرگاناو را برایتدریسو خدمتبهعلومدینیبهحوزههایعلمیهدعوتمیكردند.
وقتیدورهحدیثدر حوزهعلمیهدارالعلومزاهدانافتتاحگردید، مولانا عبدالحمید(مدظله) از مولانا دادالرحمن دعوتكرد كهتشریفبیاورد. برایاینمنظور مولانا عبدالرحمنمحبیرا بهقصرقند فرستاد تا مولانا دادالرحمن را برایتدریسدر دارالعلومزاهدانآمادهكند.اما مولانا دادالرحمنبهدلایلو مشكلاتیراضینشدهبود؛ از طرف مولانا عبدالرحمنچابهارینیز برایتدریسعلومحدیثدر حوزهعلمیهچابهار بارها دعوتشد، اما قبولنكرد.
سالگذشته(1421 هـ. ق) در ماهربیعالاولجلسهمجمعفقهیعلمایاهلسنتدر حوزهعلمیهدارالعلومزاهدانبر گزار گردید، قراربود در جلسهمسائلمهمفقهیمورد بحثو تبادلنظر قرار گیرد. شیخالاسلاممولانا عبدالحمید فرمود: «شركتعلمایبزرگدر اینجلسهلازماست» برایاینمنظور راقمالسطور و مولویعبدالمجید مأموریت یافتیمكهشخصاً بهقصرقند رفتهاز مولانا درخواستنماییمتا در جلسهمجمعفقهیشركتنماید.
ما بهقصرقند رفتیمو او را برایشركتآمادهكردیم، فرمود: «برایموسیلهبفرستید ـ انشاء الله - در جلسه شركت خواهم كرد». بالاخرهدرتاریخمقرر، شورایفقهیبرگزار گشت و مولانا دادالرحمننیز شركتكرد.علمایطراز اولبلوچستانو تعدادیاز علمایبرجستهخراساندر اینجلسهشركتداشتند.
حضور مولانا دادالرحمندر اینجلسهتوجههمگانرا بهخود جلبكردهبود. وقتیبحثعلمیشروعمیشد و نوبت به مولانادادالرحمنمیرسید، همهشركتكنندگانبیاناتو اظهار نظرهایاو را با توجهمیشنیدند و لذتمیبردند. او ضمنبیاننظریاتخود،خاطراتاساتید دیوبند و لطایفعلمیمعنیداریرا تعریفمیكرد و بهجلسهشور و شوقزاید الوصفیمیبخشید.
آنهاییكهاولینبار اینگنجینهبزرگعلمیرا میدیدند، تمنا میكردند كاشویدر یكیاز حوزههای بزرگ فیض میبخشید. اینجا بودكهشیخالاسلاممولانا عبدالحمید با اصرار فراواناز ویخواستكهبهزاهدانتشریفبیاورد و ضمنزینتبخشیدنبه مسند افتاء وقضاء، طلابو تشنگانعلومرا مستفید گرداند. بالاخرهمولانا دادالرحمن پذیرفت و در ماهربیعالثانی1421 هـ قبهزاهدانتشریفآورد.
چند ماهقبلاستاد بزرگعلامهمفتیخدانظررحمهاللّهاز دنیا رحلتكردهبود و بر اثر رحلتویخلاء بزرگیدر حوزهعلمیهو علیالخصوصبخشدارالافتاء ایجاد شدهبود، گویا حوزهتاریكشدهبود؛ اما با تشریف فرمایی علامهدادالرحمن، رونققبلیخود را بازیافت.مولانا تا پایانسالتحصیلیدر حوزهاقامتداشت. روزهایعجیبیبود. از صبحتا ظهر در دارالافتاء حضور داشتو جواباستفتاها راتصحیح و امضاء میكرد.
طلابدرجةتخصصفیالفقهرا راهنماییمینمود، خوشمیگفتو دُر میسفت. بعد از ظهرها استراحتمیكرد. موقععصر علما وطلابگرد او جمعمیشدند، او بود كهسخنمیگفتو همهسراپاگوشبودند.
پاسخهر اشكالینزد ویآمادهبود گاهیطلابدر مسیر راهمطلبیاز ویمیپرسیدند، مولانا تا دیر میایستاد و صحبتمیكرد. بندهگاهیمیآمدمعرضمیكردممولانا را اذیتنكنید، اما او میفرمود: «خیر مناذیت نمیشوم دوستدارمبا طلابباشم».
جلوههاییاز تواضعایشان
مولانا دادالرحمنزندگیبسیار سادهایداشتو متواضعبود. اینجا بود كهبا وجود اینهمهعلمو فضلهر شخصی بدونتكلفمیتوانستاز ویاستفادهنماید. برخورد ویبا مردم، انسانرا بهیاد سیرت رسول اكرم صلیاللّهعلیه وسلم و صحابه میانداخت. در حدیث آمده كه حضرترسولاكرمصلیاللّهعلیه وسلمچنانمتواضعبود كهپیرزنیاز كنیزهایمدینهبر سر راه، دست آن حضرترا میگرفتو مشكلاتخود را برایویبیانمیكرد.
براستیكهمولانا دادالرحمناتباعسنتمیكرد. برایویفرقینداشت، كهمُراجعچهكسیاست، به همیندلیلهمهمردماو را دوستمیداشتند. امّا با رحلتویاحساسهمهمیكردند كهبیكسشدهو مرشد پر مهر و مهربانیرا از دستدادهاند. یكیاز اهالیقصرقندتعریفمیكرد كهمولانا بهبازار میرفتو لوازممورد نیاز منزل را تهیهمینمود و با خود بهمنزلحملمیكرد. ما نزد ویمیرفتیموعرضمیكردیماجازهبدهید اینكالا را حملبكنیمشما بزرگو مرجعهمههستید. میگفت: «خیر! مگر مناز سرور كائنات حضرت رسولاكرم صلیاللّهعلیه وسلمبهتر هستم، مگر آنحضرتصلیاللّهعلیهوسلموسائلخود را با خود حملنمیكرد كارهایشرا خودشانجامنمیداد؟!»
مولانا بعد از پایانجلسهسالانهصحیحبخاریبهقصرقند بازگشت، بهامید اینكهسالآیندهمجدداً به دارالعلوم زاهدانبرگردد. بالاخرهتعطیلاتسپریشد، ثبتنامدر دارالعلومزاهدانآغاز گردید و برنامهدرسیتنظیمگشت؛ قرار شد برایمولانا دادالرحمنیكدرسازدورةحدیثو یكدرساز دورةتخصصفیالفقهگذاشتهشود و بقیه اوقاتش در دارالافتاء و القضاء مورد استفادهقرار گیرد. اسمویدرتابلویاعلاناتدرجگردید، طلاب برای درسش روز شماریمیكردند.
اعضاء دارالافتاء خیلیاز مسائلرا گذاشتهبودند تا مولانا برگردد و دربارةآنها نظر نهاییبدهد. یكروز قبلاز رحلتشبهدوستانعرضكردمكهمولانا دیر كرد بهمدیرتمحترمبگویید زودتر وسیلهایبفرستند تا مولانا تشریف بیاورد.
برادرممفتیعبدالقادر مژدهداد كهماشینمدرسهرا فرستادهاند تا ایشانرا بیاورد، فردا انشاء الله خواهد آمد.
صبحسهشنبهدوازدهم/ ذیالقعده/ 1421 مقارنبا هیجدهم/ بهمنماه/ 1379 مژدهدادند كهمولانا به سوی زاهدان حركت كردهاست. منتظر شدیمكهتا شبتشریففرما خواهند شد. نماز مغربرا خواندهبهمنزلرفتمدر حالی كه مشغولمطالعهبودم، تلفنزنگزد، گوشیرا برداشتم. شیخالاسلاممولانا عبدالحمید با صدایپر از اندوه و غم فرمود: «تسلیتعرضمیگویم!» از جا تكانخوردم؛ ـانالله و انا الیهراجعونـ حضرتچهپیشآمده؟ فرمود: «مولانا دادالرحمنبر اثر تصادفدر دهكیلومتریزاهداندرگذشتهو اكنونجنازهاشدر بیمارستاناست».
واقعاً لحظةسختیبود، قلبمدچار استرسو فشار شده بود، بهنماز و دعا متوسلشدم، بهمدرسهآمدم، گروهیاز اساتید جمعشدهبودند و همهاندوهگینبودند، بهیكدیگر تسلیتمیگفتند؛ احساسمیكردند پدر مهربانیرا از دستدادهاند.
چند ماهپیش، رحلتحضرتمولانا مفتیخدانظر اتفاقافتادهبود و هنوز جراحاتقلوبالتیامنیافتهبود كه حادثه جدایی مولانادادالرحمندلها را تكانداد و جراحاترا مضاعفنمود.
بالاخرهساعت12 شبجنازهفقیهعصر بعد از طیمراحلقانونیبهصحنحوزهعلمیهدارالعلومزاهدانآوردهشد. مولانا احمدناروئیو بعضیدیگر از دوستانهمراهبودند. جنازهتوسطقاریمحمد سلیمو مولانا احمد در باغچه حوزهغسلدادهشد و تجهیز وتكفینگردید. در همینباغچهجنازهشیخالاسلاممولانا عبدالعزیز و علامهمفتی خدانظر تجهیز و تكفینشدهبود.
جنازهبعد از غسلبهاتاقیكهمحلاستراحتمولانا دادالرحمنبود بردهشد، گروهیاز طلابتا صبحدر كنار جسد مباركایشانشبرازندهنگهداشتند. بعد از نماز فجر بهامامتشیخالاسلاممولانا عبدالحمید نماز جنازهبرگزار گردید.
حضرتشیخالاسلامبا جمعیاز اساتید دارالعلومزاهدانو علماء و مردممنطقههمراهجنازهبهمقصد قصرقند حركت كردند. وقتیازجكیگور رد شدیم، تعدادیاز مردمقصرقند جنازهرا استقبالكردند و هر چهجلوتر میرفتیم تعداد استقبالكنندگاناز هر قشر بیشترمیشد، جمعیتموجمیزد. جنازهابتدا بهمنزلمرحومبردهشد و بعد براینماز بهمحلعیدگاهآوردهشد. عیدگاهپر از مردمبود، مردممیگفتند در تاریخقصرقند چنین تشیع جنازهای صورتنگرفتهو چنیناجتماعیبرگزار نشدهاست. مردمفوقالعادهاندوهگینبودند،صدایگریهاز هر طرف شنیده میشد و از دیدگاناشكمیبارید. شیخالاسلاممولانا عبدالحمید مردمرا بهصبر و شكیباییتوصیهكردند و سخنرانی مفصلیایراد فرمودند.
در حالیكهمردماز عصر تا مغربنشستهبودند مولانا محبیو مولانا نعمتالله و مولانا عبدالله امامجمعهنیكشهر و راقمالسطور نیزسخنانیایراد كردند.
نماز جنازهتوسطمولانا تاجمحمد بزرگزادهبرگزار گردید. در نماز جنازهشخصیتهایعلمیمعروفاستاناز جمله مولانا عبدالرحمنچابهاری، مولانا محمدیوسفحسینپور رئیسمدرسهعینالعلومگشت، و دهها تناز علمایدیگر شركتداشتند. بالاخرهنزدیكیهایغروبفرا رسید، تا اینكهجنازهفقیهعصر توسطشیخالاسلاممولانا عبدالحمید بهخاكسپردهشد. (اللهماغفرلهو ارحمهو عافهواكرمنزلهو انزلعلیهرحمتك، اللهملا تفتنا بعده و لا تحرمنا اجره).
سپسحضرتشیخالاسلامبهفرزندانمولانا دادالرحمنتسلیتگفتند و آنها را بهصبر و استقامتتوصیهمیكردند. شیخالاسلامضمنتوصیهمردمبهصبر فرمودند: «حضرتمولانا دادالرحمنرحمهاللّهواقعاً یككتابخانهسیار بود، سینهاشاز علمو معرفتموجمیزد وحافظهایكامپیوتریو خارقالعادهایداشت. واقعاً برایما سختبود. در صحنحوزهعلمیهدارالعلومزاهداندر جاییكهجنازهحضرتمولانا عبدالعزیزرحمهاللّهرا غسلدادیم، و در جاییكهجنازةحضرتمولانا مفتیخدانظررحمهاللّهغسلدادهشد؛ در همانجا جنازهمولانا قاضی دادالرحمن رحمهاللّهرا غسلدادیم. باید اینجنازهاز منبععلمومركز دینبلند میشد، باید از حوزه علمیه برمیخاست، نهاز روستا و نهاز جایدیگر!
درمدتكوتاهیكهایشاندر زاهدانتشریفداشتند، همهعلما و طلابو مردمزاهداناز محضر ایشان كسب فیض كردند. از سادگیاوكمالاستفادهرا بردند و همهشیفتهاو شدهبودند. او سادهزندگیكرد؛ شخصیتیبا اینپایهبلند علمیو با اینفقاهت، آنقدر سادهزندگیمیكرد كههركسایشانرا برایاولینبار میدید تشخیصنمیداد كه ایشان یككشاورز استیا یكعالمبرجستهو فقیهتوانا. او نسبتبهعلمایاینعصر یكفقیهچیرهدستو حتییكمجتهد بود».
فرزندان:
مولانا دادالرحمنچهار فرزند پسر و دو دختر دارند.فرزند بزرگش مولوی فضلالرحمن فارغالتحصیل دارالعلوم كراچیاستو بسیار مستعد و دارایصلاحیتمیباشد. دو فرزند دیگرشعزیز الرحمنو حبیبالرحمن تحصیلكردهدانشگاههستند كهبا رتبههایبالا قبولشدهاند. فرزند چهارمشحفظالرحمندر دبیرستان نمونه درس میخواند. الحمد لله فرزندانایشان، فرزندانیصالح، دارایصلاحیتو قابلیتمیباشند كهامیدواریمموفقبودهو راهپدرگرامیشانرا ادامهدهند.
بدونتردید درگذشتمولانا قاضیدادالرحمنضایعهبزرگیبرایجامعهاسلامیو محافلعلمیبشمار میرود كه جبرانآنبهاینزودیها مشكلبهنظر میرسد. اما بهر حالمرگحقاستو بندهمؤمندر مقابلتصمیماتو قضا و قدر الهیچارهایبجز تسلیمورضا ندارد.
اكنونبر ماستكهراهویرا ادامهدهیمو بهنصایحایشانعملكردهو برایعلو درجاتشمرتباً دعا كنیمو احساناتو خدماتایشانرافراموشننماییم.
محمد قاسمقاسمی - استاد دارالعلومزاهدان